کلبه عاشقانه فردین

ساخت وبلاگ
با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ منبا تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهمبي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم********************عشق ینی مشتی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده با چشمان ترعشق یعنی سر به دار آویختنعشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدنعشق یعنی سُست و بی پروا شدنعشق یعنی سوختن با ساختنعشق یعنی زندگی را باختنلعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدنپاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن******************ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانتیا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت.ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرداز دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد.ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودییا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی.ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزدمثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد.ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسودیا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود.ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشدیعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !.لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزنبی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزنباورم كن كه به چشمان تو معتاد منمپادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منمقافيه باختم و شعر سرودمبه هر كس كه تو را بیند، حسودمنفسم بندِ تو و درد مرا مي خواندبعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند******************جان من در دست او دستش به دست دیگریجام من در دست او ، مدهوش و مست دیگریماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیبهستیم از هست او هستش به هست دیگریعم کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت: 13:26

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ منبا تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهمبي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم********************عشق ینی مشتی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده با چشمان ترعشق یعنی سر به دار آویختنعشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدنعشق یعنی سُست و بی پروا شدنعشق یعنی سوختن با ساختنعشق یعنی زندگی را باختنلعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدنپاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن******************ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانتیا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت.ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرداز دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد.ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودییا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی.ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزدمثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد.ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسودیا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود.ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشدیعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !.لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزنبی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزنباورم كن كه به چشمان تو معتاد منمپادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منمقافيه باختم و شعر سرودمبه هر كس كه تو را بیند، حسودمنفسم بندِ تو و درد مرا مي خواندبعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند******************جان من در دست او دستش به دست دیگریجام من در دست او ، مدهوش و مست دیگریماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیبهستیم از هست او هستش به هست دیگریعم کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 2:13

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ منبا تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهمبي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم********************عشق ینی مشتی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده با چشمان ترعشق یعنی سر به دار آویختنعشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدنعشق یعنی سُست و بی پروا شدنعشق یعنی سوختن با ساختنعشق یعنی زندگی را باختنلعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدنپاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن******************ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانتیا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت.ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرداز دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد.ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودییا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی.ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزدمثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد.ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسودیا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود.ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشدیعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !.لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزنبی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزنباورم كن كه به چشمان تو معتاد منمپادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منمقافيه باختم و شعر سرودمبه هر كس كه تو را بیند، حسودمنفسم بندِ تو و درد مرا مي خواندبعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند******************جان من در دست او دستش به دست دیگریجام من در دست او ، مدهوش و مست دیگریماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیبهستیم از هست او هستش به هست دیگریعم کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 11:15

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ منبا تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهمبي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم********************عشق ینی مشتی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده با چشمان ترعشق یعنی سر به دار آویختنعشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدنعشق یعنی سُست و بی پروا شدنعشق یعنی سوختن با ساختنعشق یعنی زندگی را باختنلعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدنپاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن******************ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانتیا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت.ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرداز دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد.ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودییا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی.ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزدمثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد.ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسودیا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود.ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشدیعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !.لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزنبی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزنباورم كن كه به چشمان تو معتاد منمپادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منمقافيه باختم و شعر سرودمبه هر كس كه تو را بیند، حسودمنفسم بندِ تو و درد مرا مي خواندبعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند******************جان من در دست او دستش به دست دیگریجام من در دست او ، مدهوش و مست دیگریماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیبهستیم از هست او هستش به هست دیگریعم کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 3:30

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ منبا تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهمبي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم********************عشق ینی مشتی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده با چشمان ترعشق یعنی سر به دار آویختنعشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدنعشق یعنی سُست و بی پروا شدنعشق یعنی سوختن با ساختنعشق یعنی زندگی را باختنلعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدنپاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن******************ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانتیا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت.ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرداز دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد.ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودییا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی.ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزدمثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد.ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسودیا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود.ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشدیعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !.لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزنبی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزنباورم كن كه به چشمان تو معتاد منمپادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منمقافيه باختم و شعر سرودمبه هر كس كه تو را بیند، حسودمنفسم بندِ تو و درد مرا مي خواندبعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند******************جان من در دست او دستش به دست دیگریجام من در دست او ، مدهوش و مست دیگریماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیبهستیم از هست او هستش به هست دیگریعم کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 22:58

سهم من و توسهم من از بودن با تونگاه مهربان توست که وجودم را لبریز از طراوت می کندو سهم تو از بودن با منقلب من استکه جز برای تو نمی تپد یک عمر با تو بودنمن اگر کوتاه می سرایم دلیل عشق کوتاه من نیستمن تو را یک دم میهمان می کنمبه امید آنکه یک عمرتشنه احساسم باشیبدان که لحظه لحظه اش برایت خواهم سرود سیرابم کنسیرابم کنکه تشنه ی با تو بودنمسیرابم کن که روایت های پر از احساس منفقط فریاد بی صدای نبودن توست شهر ه ی عالم شده اماز صدای خروش تشنگی امعلاجی نیست عطش با تو بودن را جز با آمدنت آرام کن التهاب مراتشنه ی جرعه ای با تو بودنم لحظه ی جداییوقت جدایی از تو می رسددر ذهن پراکنده امجستجو می کنمآیا کلامی می تواند لحظه ای بیشتراین شیرین ترین رویا و حسی که از با تو بودن دارم را ادامه دهد ؟پاسخی نیستجسته ایم یافت می نشدپس فقط لبخندی می ماندکه نثار دوست کنمو آرزوییو طعمی شیریناز لحظه های نابی که با تو تجربه کرده امو سرگشتگی درون چشمانتو سپردن خوبترینم به خدای خوبترین خوبی ها تا باز دوباره خوب من خوبتر از همیشه با من باشد کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 19:09

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ منبا تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهمبي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم********************عشق ینی مشتی و دیوانگیعشق یعنی با جهان بیگانگیعشق یعنی شب نخفتن تا سحرعشق یعنی سجده با چشمان ترعشق یعنی سر به دار آویختنعشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدنعشق یعنی سُست و بی پروا شدنعشق یعنی سوختن با ساختنعشق یعنی زندگی را باختنلعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدنپاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن******************ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانتیا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت.ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرداز دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد.ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودییا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی.ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزدمثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد.ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسودیا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود.ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشدیعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !.لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزنبی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزنباورم كن كه به چشمان تو معتاد منمپادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منمقافيه باختم و شعر سرودمبه هر كس كه تو را بیند، حسودمنفسم بندِ تو و درد مرا مي خواندبعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند******************جان من در دست او دستش به دست دیگریجام من در دست او ، مدهوش و مست دیگریماه او در چشم من چشمش به چشمان رقیبهستیم از هست او هستش به هست دیگریعم کلبه عاشقانه فردین...
ما را در سایت کلبه عاشقانه فردین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardin2fo بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 19:09